تماس با مدير وبلاگ  تکليف و چک ليست بازي و سرگرمي آزمايش هاي علمي  فعاليت هاي آموزشي شعر و داستان مصور کاردستي صفحه نخست
داستان تصویری کودکانه - موش شهری و موش روستایی

وب سایت تخصصی کودکان

به خانه دانش آموزان بندر خوش آمدید

موش شهری و موش روستایی دو دوست قدیمی هستند .

روزی موش روستایی ، موش شهری را به خانه اش دعوت کرد .

www.bandarstudents.blogfa.com

 

 

موش روستایی به موش شهری گفت :

" خوشحالم از اینکه دعوتم را قبول کردی . خیلی خوش آمدی . "

و همدیگر را در آغوش گرفتند .

www.bandarstudents.blogfa.com

 

 

موش روستایی میز غذا را آماده کرده بود .

او بر روی میز غذا ، سیب زمینی ، نخود فرنگی و چیزهایی را گذاشته بود

 که خودش آن ها را کاشته بود .

موش روستایی گفت :

" غذای زیادی بر روی میز نیست ، ولی امیدوارم از خوردن آن ها لذت ببری . "

موش شهری گفت :

" اَه ، این ها دیگر چه غذایی هستند ؟! من این غذاها را دوست ندارم .

تو چطور می توانی این غذاهای بدمزه را بخوری ؟"

موش روستایی از شنیدن حرف دوستش ناراحت شد .

www.bandarstudents.blogfa.com

 

 

موش شهری ادامه داد :

 " نگاهی به خانه ات بینداز ! چقدر اینجا کهنه و قدیمی است .

تو چطور می توانی اینجا زندگی کنی ؟ "

موش روستایی گفت :

" بله ، درست است . اینجا قدیمی و کهنه است .

 ولی من در این جا احساس راحتی می کنم . "

موش شهری گفت :

" چطور است فردا صبح با من به شهر بیایی و آن جا در بهترین خانه ها زندگی کنی

و از بهترین غذاها بخوری ؟ "

موش روستایی قبول کرد که خانه اش را ترک کند و همراه با دوستش به شهر برود .

www.bandarstudents.blogfa.com

 

 

فردای آن روز دو موش به سمت شهر راه افتادند .

موش روستایی برای اولین بار در طول زندگیش بود که شهر را می دید .

شهر خیلی زیبا و بزرگ به نظر می رسد .

www.bandarstudents.blogfa.com

 

 

آن ها به خانه ی موش شهری رسیدند .

بر روی میز غذاهای بسیار خوشمزه ای دیده می شد .

موش روستایی تا به حال این غذاها را ندیده بود .

www.bandarstudents.blogfa.com

ادامه مطلب

 

 

 ++ دیگر داستان های مصور کودکانه در کتابخانه ی مجازی خانه دانش آموزان بندر

نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۴/۳۱ساعت 13:41 توسط خانم معلم بندری| |

Design By : خانم معلم بندري